توضیحات
واژه عشق از ریشه هندواروپایی «ais» به معنی خواستن، میل داشتن و جستن، وام گرفتهشده است. دیدگاه دیگر پژوهشگران در این مورد این است که این واژه از لغت «iska» در زبان اوستایی به معنای خواهش، خواستن و گرایش، گرفتهشده است. حال خوب است دیدگاه چندخطی برخی از بزرگان روانشناسی را درباره عشق بخوانیم:
«اروین یالوم» روان درمانگر وجودی، عشق را نوعی از خود بیخودی وسواس گونه و ذهنیتی افسونشده میداند که تمام زندگی فرد را فرامیگیرد. ازنظر وی هیچ رابطهای قادر به از میان بردن تنهایی نیست. هریک از ما در هستی تنهاییم ولی میتوانیم در تنهایی یکدیگر شریک باشیم، همانطور که عشق درد تنهایی را جبران میکند.
«ویکتور فرانکل»، معنا درمانگر، معتقد است که عشق تنها شیوهای است که بهواسطه آن انسان میتواند به اعماق وجود دیگری سفرکرده و از خود فراتر رود. به اعتقاد وی یکی از راههای معنا بخشیدن به زندگی، کشف و درک فردی دیگر از راه عشق است.
«آبراهام مزلو» به عنوان یک نظریهپرداز انسانگرا، عشق را خارج از دو حالت نمیبیند: یا خودخواهانه که به دنبال ارضا نیازهاست یا عشق وجودی که در آن فرد میل به سخاوت، بخشش و خشنود کردن دیگران دارد.